1. معانی و کاربردها
گرفتن، چنگ زدن، گرفتن با دست
Er greift nach dem Glas.
او به سمت لیوان دست دراز میکند.
Greif meine Hand!
دستم را بگیر!
چیزی را قاپیدن یا گرفتن
Der Dieb griff nach der Tasche und rannte weg.
دزد کیف را قاپید و فرار کرد.
تأثیر گذاشتن، مؤثر بودن (در مورد قوانین، روشها و غیره)
Die neuen Regeln greifen langsam.
قوانین جدید بهتدریج مؤثر واقع میشوند.
(در موسیقی) نواختن یک نت روی سازهای زهی
Er greift die Akkorde auf der Gitarre.
او آکوردها را روی گیتار مینوازد.
2. مترادفها و متضادها
مترادفها:
fassen (گرفتن)
packen (قاپیدن)
erreichen (رسیدن به چیزی)
متضادها:
loslassen (رها کردن)
verpassen (از دست دادن)
3. تفاوتهای منطقهای و کاربردهای خاص
در زبان محاورهای، „greifen“ اغلب به معنی برداشتن چیزی به کار میرود.
در متون رسمی یا فنی، بیشتر برای توصیف قوانین و سیاستهایی که اجرا میشوند، استفاده میشود.
4. خانواده واژه
der Griff (اسم): دستگیره، گرفتن
Er hat einen festen Griff.
او یک گرفتن محکم دارد.
ergriffen (صفت): تحت تأثیر قرار گرفته
Ich bin von der Geschichte tief ergriffen.
من عمیقاً تحت تأثیر این داستان قرار گرفتم.
angreifen (فعل): حمله کردن
Der Spieler greift den Gegner an.
بازیکن به حریف حمله میکند.
5. نکات کاربردی
„greifen nach“ معمولاً به معنی «چیزی را گرفتن» است.
„etwas greift“ زمانی استفاده میشود که یک قانون یا اقدام به درستی عمل کند.